کد مطلب:304411 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:172

هشدار به مخاطبان و سرزنش آنان
اَنْتُمْ عِبادَ اللَّهِ نُصْبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ وَ حَمَلَةُ دینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ اُمَناءُ اللَّهِ عَلی اَنْفُسِكُمْ وَ بُلَغائُهُ اِلَی الْاُمَمْ وَ زَعَمْتُم حَقُّ لَهُ فِیكُمْ وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ اِلَیْكُمْ وَ بَقِیَّةٌ اِسْتَخْلَفَها عَلَیْكُمْ: كِتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ، وَ الْقُرآنُ الصَّادِقُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ، وَ الضِّیاعُ اللّامِعُ بَیِّنَةٌ بَصائِرُهُ مُتَجَلیِّةٌ ظَواهِرُهُ، مُغْتَبَطَةٌ بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِدٌ اِلی الرّضوانِ اِتّباعُهُ، مُؤدٍّ اِلَی النَّجاةِ اِسْتِماعُهُ، بِهِ تُنالُ حَجَجُ اللَّهِ الْمُنوَّرَةُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذِّرَةُ، وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَةُ، وَ بَراهِینُهُ الْكافِیَةُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرائِعُهُ، الْمَكْتُوبَةُ. شما ای بندگان خدا! پرچمدارانِ حلال و حرام، و عهده داران دین و وحی، و امانتداران خدا بر خویشتن و رسانندگان [پیام دین] به آیندگان هستید؛ و شمابر این باورید (می پندارید) كه این ویژگی ها را سزاوارید [و بدانها شهره آفاق]؟! خدا را با شما پیمانی است كه از پیش گرفته و یادگاری كه بر جای مانده، [و آن]كتاب گویای خدا، قرآن است كه با شما به راستی سخن می گوید؛ قرآنی كه فروغش تابان و شعاعش درخشان، دلیلهایش آشكار، حقایقش روشن و آموزه هایش نمایان است. پیروانش مورد حسرت و رشك دیگرانند و پیروی از آن (قرآن)، راهگشای روضه رحمت، و گوش فرادادن به آن، مایه رهایی و رستگاری است. در پرتو [هدایت] آن، به حجّتهای روشن خداوند و بایسته ها و نبایسته ها (واجبها و حرامها راه یابند، و دلیلهای آشكار و برهانهای كامل و شایستگی های فراخوانده شده و مباحهای بخشیده شده، و احكام و قانونهای ثابت (شریعتهای مكتوب) خداوند به دست آید.

فاطمه(س) پس از حمد و ثنای خداوند و گواهی به توحید و تبیین نوآوری در خلقت و فلسفه آفرینش جهان و انسان و هدفداری آن، و بیان حكمت پاداش و كیفر در جهان دیگر، و نیز گواهی بر نبوّت حضرت محمّد(ص) و طرح مسئله خاتمیّت و فلسفه بعثت آن بزرگوار و ترسیم سیمای نازیبای عصر جاهلیت و ذكر پاره ای معارف دیگر، كه به عنوان سرآغاز گفتار حضرت بود، رو به سوی مسلمانان (مهاجران و انصار)، موضوعات مهمّی را با آنان در میان نهاد. نخستین جمله هایی كه فاطمه(س)، پس از بیان آن مقدّمات و پیش از پرداختن به استیضاحِ خلیفه ای كه «فدك» را به زور و غصب به تصرّف خود درآورده است، در خطاب به مهاجران و انصارِ حاضر در مسجد، بر زبان جاری ساخت، علاوه بر آنكه مهارت و زیركی و بلاغت و چیرگی این خطیب متعهّد و موقع شناس را كه علیه حاكم غاصب به تنظیمِ ادّعانامه تاریخی و ماندنی خود اقدام كرده، می فهماند، نكته های بسیار اساسی و محوری را نیز پیش روی هر انسان آزاده و اندیشمندی می نهد كه سزاوارِ دقّت و تأمّل است، و این پرسش را در ذهنهای وقّاد و جستجوگر ترسیم می كند كه: چرا پیش از استیضاح خلیفه، مسلمانان را مورد خطاب قرار داده و احیاناً به سرزنش آنان پرداخته است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت: اوّلاً، می خواسته تا با این شیوه برخوردی كه در پیش گرفته، زیركی و مهارت خود را در تدبیرِ این دادگاهِ تاریخی و توجیه افكار عمومی به نفع حقّی كه به ستم مورد تعرض قرار گرفته است، بنمایاند. ثانیاً، با رویگردانی از خلیفه، كه بر مركب بی مهارِ قدرت سوار است و بی باكانه به هر سو می تازد، در حضور مسلمانان كه مرعوبِ قدرتِ بلامنازعش هستند، او را تحقیر كند؛ زیرا كه بی اعتنایی و تحقیر در چنین موقعیتی، نافع ترین دارو، برای درمان بیماریِ نخوت و غروری است كه فرعونْ منشان بدان گرفتار می شوند؛ به ویژه اگر این تحقیر به دنبالِ ثنا و ستایشی باشد كه با زیباترین و جامع ترین تعبیرها از خدای مُنْعِم، انجام گرفته است. ثالثاً، مسلمانان را نسبت به یك خطر درونی و یك چرخش ارتجاعی كه جامعه نوین نُوپای اسلامی را تهدید می كند، هشدار دهد.

بررسی و تحلیلِ تاریخ اسلام، بیان كننده این واقعیّت تلخ است كه همواره جهان اسلام، بیش از آنكه از سوی دشمنان آسیب پذیر باشد، از درون به وسیله مدّعیان دینداری و متولّیان آن، دچار آفت زدگی شده است؛ علاوه بر اینكه آسیبهای بیرونی نیز ریشه در درون دارد. یكی از انگیزه های فاطمه(س) در مخاطب قرار دادن مهاجران و انصار، همان هشدار نسبت به آفتهایی است كه پس از رحلت رسول گرامی اسلام، جامعه نوپای اسلامی را در مخاطره قرار داده بود؛ یعنی انحراف از مسیری كه آن حضرت، برای مسلمانان ترسیم كرده بود. بدین روی، قرآن كریم پس از تعیین رهبری امّت اسلامی در «غدیر» توسط پیامبر اكرم(ص) و اعلام كمال اسلام، پیروان این آیین جهانی را به خطرهایی كه از درون آنْ را تهدید می كند، اشاره كرده است:

اَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اَخْشَوْنِ اَلْیَوْمَ اَكْمَلَتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمْ الْاِسْلامَ دیناً. [1] امروز كسانی كه كافر شده اند، از [كارشكنی در] دین شما نومید گردیده اند. پس از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزیدم.

یعنی از دشمن نباید در هراس بود؛ اگرچه عقلانیّت اقتضا می كند كه خود را در برابر تهاجمهای احتمالی او از پیش آماده سازیم، تا هوس تهاجم را در اندیشه او بخشكانیم و جرئت یورش به قلمروِ اسلام را از آنان بگیریم. خداوند در قرآن، خطاب به مسلمانان می فرماید:

وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ. [2] و هرچه در توان دارید از نیرو و اسبابهای آماده، بسیج كنید تا با این [تداركات]، دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری را جز ایشان، كه شما نمی شناسیدشان و خدا آنان را می شناسد، بترسانید.

آنچه كه لازم است از آن بهراسیم و سزاوار خوف است، خدای تعالی است؛ چرا كه اگر هواهای نفسانی و هوسهای شیطانی بروز كند و دنیاطلبی ها و مقام خواهی ها جای اخلاص و خدمتگزاری ها را بگیرد، باید ترسید؛ چون تنها در همین شرایط است كه مسلمانان از صراطمستقیم منحرف گشته، موجبات خشم و غضب خدای سبحان را فراهم می كنند. برای همین، فرموده است: «فَلاتَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَونِ» [3] ؛ یعنی از دشمن مترسید و از من بترسید، و در این موقع است كه بر اساس سنّت ثابتِ الهی، زمینه شكست و سقوط جامعه اسلامی فراهم می شود.

نكته این كه، در این روزگار، كسانی هستند كه از تهاجم فرهنگی سخن می گویند و در طریق افشای آن، لساناً و قلماً و قدماً، یا به هر طریق دیگر، تلاش می كنند و نسبت به احتمال وقوع آن در جامعه دینی و انقلابی ایران، احساس خوف و خشیت دارند تا چه رسد به وجود و وقوعش؛ اما به واقع در غفلت اند، یا اینكه تغافل می كنند كه تهاجم فرهنگی نیز همانند هر تهاجم دیگر نظامی و جز آن، در درون جامعه زمینه می خواهد و به خودیِ خود، كارگر نیست. تهاجم، همواره در زمینه مساعد، یعنی در خلأ، فعّال می شود و به نسلْ ربایی، خواهد پرداخت و ما گاهی خود، با عملكردهای غلط و كژروی از مسیر اصلی انقلاب و اسلام و با تجمل گرایی ها و خودمحوری ها و دنیاطلبی ها كه متأسفانه برخی از روحانیان مسئول و غیرمسئول ما نیز در آن فروغلتیده اند، و وعده های دروغ و رفتارهای خشونت بار، به ویژه در برخورد با نسل جوان، كه بهترین شكار تهاجم اند، و نسل تحصیل كرده و روشنفكر جامعه، زمینه را برای ورود دشمن فراهم می كنند. همچنین كسانی كه تا دیروز هیچ نقشی در انقلاب نداشته اند و امروز برای حفظ منافع خود، هر چیزی را به نام دین و دیانت بر زبان می رانند و با گفتارهای به دور از منطقِ خرد و بی محابای خود، زمینه رفتارهای خشن و غیرمنطقی را برای بِدَر كردن افكار و اندیشه های مخالفِ خود از میدان، فراهم می كنند و گویی در «قرون وسطا» زندگی می كنند و خود را دیندار و دیگران را بی دین می دانند؛ خود را حق می دانند و مخالفِ خود را باطل، و كارهای غلط و فرصت طلبانه خود را درست و جبهه مقابل را نادرست و به فرموده قرآن كریم: «یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً؛ [4] می پندارند كه كار خوب انجام می دهند»، همان كسانی كه «یَحْسَبُونَ كُلِّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ؛ [5] هر فریادی را به زیان خویش می پندارند»، مقدّمات را برای ورود دشمن، فراهم می كنند. در قرآن كریم آمده است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لاَ یَضُرُّكُم مَن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ. [6] ای مؤمنان، به خودتان بپردازید. هرگاه شما هدایت یافتید، آن كس كه گمراه شده است، به شما زیانی نمی رساند. بازگشت همه شما به سوی خداست. پس شما را از آنچه انجام می دادید، آگاه خواهد كرد.

آری! اگر جامعه دینی ما در كارهایی كه انجام داده است، تجدیدنظر كند و بر اساس سنّت نیكوی «محاسبه»، كه از ویژگی های تعالیم سازنده پیشوایان معصوم است، كارهای گذشته خود را به نقد بگذارد و از كرده های نادرست خود، در پیشگاه این امّت ستم كشیده پوزش بطلبد و در مقام تدارك برآید و از گذشته، عبرت بگیرد، هنوز دیر نشده است. در اینجا به یك اصل عمومی و شامل در ارتباط با دشمن، در هر شكل آن، اشاره می كنم. علی(ع) فرمود:

فَوَاللَّهِ ما غُزِیَ قَوْمُ قَطُّ فی عُقْرِ دارِهِمْ اِلّا ذَلُّوا. [7] به خدا سوگند، هر ملتی كه در قلب سرزمینش مورد تهاجم قرار گرفت، بی هیچ استثنایی خوار و زبون شد.

نكند خدای نكرده ما چنین شده باشیم و بر اثر تنبلی و سرباززدن از انجام رسالتی كه در این شرایط حسّاس فرهنگی و رویارویی با دشمنان فرهنگی، در خانه خود محاصره شده باشیم و مشمول مذمّت و سرزنش مولایمان امیرالمؤمنین علی(ع) قرار گرفته باشیم:

فَتَواكَلْتُمْ وَ تَخاذَلْتُمْ حَتّی شُنَّتْ عَلَیْكُمْ الْغاراتُ، وَ مُلِكَتْ عَلَیْكُمْ الْاَوْطانُ. [8] امّا شما از قبول مسئولیت ها سر باز زدید و به دیگرانش وانهادید و همدیگر را تنها گذاشتید، تا سرانجام دشمن یورش آورد، و تاخت و تاز آغازید و پایگاه هایتان را یكی پس از دیگری، به تصرّف خویش كشید.

چنین نیست كه چون انسانهای خوب و خجسته ای هستیم و اهلِ ولایت آل محمد(ص) یا ادّعا داریم كه چنین هستیم، صرفاً به همین دلیل و با هرگونه عمل كرد، در همه عرصه ها پیروز خواهیم بود. نه! هرگز خداوند چنین تضمینی را درباره هیچ یك از بندگان خود و هیچ امتی ننموده است. اگر می خواهیم مهاجم باشیم؛ اگر می خواهیم تهاجم دشمن را با تهاجم متقابل دفع كنیم، یا اگر معتقد هستیم كه باید همواره و حتّی پیش از اقدام دیگران، موضع تهاجمی داشته باشیم، كه حتماً باید چنین باشیم، تا دشمن عقب نشینی كند، باید به این قانون خداوند توجّه نشان دهیم كه مهاجم، اگر مولّد و اهل ابداع و نوع آوری نباشد، شكست خواهد خورد، هرچند موفقیّت موقّت هم داشته باشد. برگردیم و برای بار دیگر در سخن تاریخی مولا علی(ع) بیندیشیم و رمز پیروزی در رویارویی با دشمن را به ویژه در عرصه فرهنگی و در برخورد آرا و اندیشه های گوناگون، بیاموزیم كه فرمود:

اُغْزُوهُمْ قَبْلَ اَنْ یَغْزُوكُمْ، فَوَاللَّهِ ما غُزِیَ قَوْمٌ فِی عُقْرِدارِهِمْ اِلّا ذَلُّوا. [9] با آنان بستیزید، پیش از آنكه بر شما حمله برند و بگریزند. به خدا سوگند، به هیچ قومی در آستانه خانه شان هجوم نیاوردند، جز آن كه جامه خواری بر آنان پوشیدند.

امام خمینی(ره) در پیام خود به مراجع اسلام و روحانیان سراسر كشور، در مورد استراتژی آینده انقلاب و حكومت اسلامی می گوید: آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای فرهنگِ حاكم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطّلاع از كیفیت برخورد با اقتصادِ حاكم بر جهان، شناخت سیاستها و حتّی سیاسیّون و فرمولهای دیكته شده آنان و درك موقعیّت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمایه داری و كمونیزم كه در حقیقت، استراتژی حكومت بر جهان را ترسیم می كنند، از ویژگی های یك مجتهد جامع است. [10] و درباره حوزه های دینی و روحانیان به طور عمومی می گوید: حوزه ها و روحانیت باید نبض تفكر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیّای عكس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه های رایج اداره امور مردم، در سالهای آینده تغییر كند و جوامع بشری برای حلّ مشكلات خود، به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا كند. علمای بزرگوار اسلام، از هم اكنون باید برای این موضوع فكری كنند.!! [11] .

نكته مهم در این زمینه این است كه فتح یك سنگر، البته مهمّ است؛ امّا مهمتر، آن است كه فاتح بتواند آن چه را به دست آورده، نگهداری كند. امام محمد باقر(ع) فرمود:

اَلْاِبقاءُ عَلَی الْعَمَلِ، اَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ. [12] مداومت بر كار (پایدار بودن بر موضع به حق خویش)، سخت تر از خودِ كار است.

اگر فرهنگ یك ملّت، در مقام فعلیّت و ظهور، زایندگی و پویایی و خلّاقیت و ابداع و ابتكار و تولید و آفرینش داشته باشد، چنین فرهنگ مولّدی، خود به خود، مهاجم خواهد بود؛ امّا اگر فكر و فرهنگ مهاجم، فقط به نفس هجوم دل بست و در مقام فعلیّت و ظهور خارجی، واقعاً همان فرهنگ مهاجم مولّد نبود، آثار و عوارض و عواقب سوء هجوم و تهاجمش دامنگیر خودش خواهد شد و این، فاجعه است. [13] .

رابعاً، بی گمان یكی از مهمترین انگیزه ها برای اینكه دختر بزرگوار پیامبر(ص)، سخن خود را متوجّه مسلمانان كرد و با خلیفه سخن نگفت، این بود كه به آنها بفهماند كه انسانها در برابر سرنوشت خود و جامعه ای كه در آن زندگی می كنند، مسئول اند؛ و اساساً انحطاط و تعالی هریك از انسانها و جامعه به دست خود آنهاست و این، یكی از بدیهی ترین و سازنده ترین تعالیمی است كه خداوند تعالی در جای جای قرآن كریم بدان اشاره فرموده است:

إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ. [14] در حقیقت، خداوند حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.

ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَابِأَنْفُسِهِمْ. [15] این [كیفر]، بدان سبب است كه خداوند، نعمتی را كه بر قومی ارزانی داشته تغییر نمی دهد، مگر آنكه آنان، آنچه را در دل دارند، تغییر دهند، و خدا شنوای داناست.

یعنی سنّت الهی، بر این اساس است كه وضع هیچ قومی را دگرگون نسازد، مگر آنكه خودشان حالات روحی خود را دگرگون كنند؛ یعنی نعمتها و موهبتهای الهی كه به انسان داده می شود، برای آن است كه شایستگی روحی آنها چنین اقتضایی دارد. برای مثال، اگر مردمی به لحاظ سلامت فطرت و ساختار روحی شان به خداوند ایمان آورده، عمل صالح انجام دادند، به دنبال آن، نعمتهای مادّی و معنوی به سویشان سرازیر می شود، و هرگاه در وضع روحی و اجتماعی آنان، دگرگونی پیدا شد و آن شایستگی را از دست دادند، خدای تعالی نیز نعمتهای خود را از آنان خواهد گرفت:

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا یَكْسِبُونَ. [16] و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً بركاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم؛ ولی تكذیب كردند. پس به [كیفر] دستاوردشان، [گریبان] آنان را گرفتیم.

بر اساس تعالیمی كه در این قبیل آیات آمده است، تمام زیر و رو شدن ها در زندگی یك فرد، خانواده یا جامعه، در ارتباط با اعمال و رفتارهای خود آنهاست. به تعبیر دیگر، آنچه در این آیات آمده است، نمایانگر این واقعیت است كه آدمیان، خود سرنوشت خویش را می آفرینند.

از جمله مهمترین نعمتها، نعمت آزادی است. بر این اساس، تمایل به آزادی نیز از مهمترین خواهش های فطری انسان است كه خدای حكیم، از رهگذر آفرینش در نهاد انسان قرار داده است؛ امّا تحقّق این نعمت در زندگی فردی و اجتماعی انسانها، در گرو شایستگی ها و برخوردهای مناسب با این نعمت است. امیرالمؤمنین(ع) می فرماید:

مَنْ قامَ بِشَرَائِطِ الْحُرّیةِ اَهْلُ لِلْعِتْقِ وَ مَنْ قَصُرَ عَنْ اَحْكامِ الْحُریَّةِ اُعیدَ اِلَی الرِّقِ. [17] آن كس كه به انجام شرایط آزادی قیام كند، شایسته آزادی است، و هركس از اصول و مقرّرات آزادی سرپیچی كند، به بندگی و بردگی بازمی گردد.

بنابر آنچه گذشت، آدمیان، خود در سرنوشت فردی و اجتماعی خویش دارای مسئولیت اند و هیچ كس و هیچ مقامی حق ندارد آنان را از دخالت در سرنوشت خود، كه حقّ طبیعی و انسانی آنهاست، باز بدارد كه این خود، زشت ترین نوع تباه كردنِ حقوق انسانهاست. بدین روی، بانوی اكرم اسلام، مردم مسلمان را مخاطب قرار داده، با آنان سخن گفت؛ چون هر نوع تحوّل و دگرگونی كه در جامعه آن روز پدید می آمد، به دست مسلمانان انجام می گرفت؛ اگرچه به وسیله گروهی اندك، رهبری می شد. از این رو، هیچ ستم فردی یا اجتماعی ای تحقّق نمی یابد، جز اینكه دو ركن اساسی در آن، موجود باشد: «ستمگر و ستم پذیر»؛ زیرا آنچه حضرت محمّد(ص) به ارمغان آورده بود، صرفاً یك دعوت ساده و بسیطی نبود كه مردم را به پرستش خدای یگانه دعوت كند و بس؛ بلكه او توانسته بود در پرتو وحی الهی، نظمی نوین را رقم زند و امّتی جدید به عنوان یك جامعه دینی و سیاسی و یا به تعبیر دقیق تر، «دینی - سیاسی» فراهم آوَرَد كه در پرتو آن، مسلمانان را به شكل یك «امّت» در جهت بندگی خداوند به سوی قرب الهی، سوق بدهد. و اكنون كه پیامبر(ص) رحلت فرموده است و جامعه نوپای اسلامی دچار یك بحران مهمّی گشته و آن، بحران رهبری امّت است، كه حل شدن آن به پیدایش خلافت و تكوین نطفه دو مذهب عمده اسلام، یعنی تشیّع و تسنّن انجامید، امّت مسلمان می بایست پیروی از علی(ع) را به عنوان رهبرِ معصوم و تنصیص یافته دینی برمی گزید؛ امّا بر اساس نظریّه انتخابِ جانشین توسط بزرگان قوم اگر نگوییم كه انتخابی نیز نبوده است، كه خلیفه را صرفاً رهبرِ سیاسی امّت می دانست و نه دینی - سیاسی، جامعه یا امّت اسلامی را تحت رهبری یك حكومتِ خلافتی كه خیلی زود به یك خلافت متمركز و سلطنت مآب و دودمانی یا موروثی تبدیل شد، سوق می داد. این بحران عظیم بود كه فاطمه(س) را واداشت تا پیش از استیضاحِ خلیفه، فریاد مظلومانه خود را متوجّه مسلمانان (مهاجر و انصار) نماید و رسالت هر مسلمان را چه در مقام یك فرد، و چه در مقام عضوِ یك امّت، برای تحقّق بخشیدن آرمانهای حكومت و بسط و اشاعه آن، گوشزد نماید. چرا كه نه تنها خلیفه، بلكه مردم نیز در وقوع این فاجعه عظیم انسانی، نقش مهمّی دارند. اگر مردم زیرِ بار سنگین این انحراف نمی رفتند و مصلحت اندیشی نمی كردند و حقیقت در مسلخِ مصالحِ دنیاییِ دنیاطلبانِ قدرت زده، قربانی نمی شد، چنین رویداد دلخراش انحطاطآوری اتفاق نمی افتاد. به راستی اگر مسلمانان، آن روز، سكوت مرگبارشان را می شكستند و فریاد اعتراضشان برمی خاست، بی تردید امروز سرنوشت مسلمانان چنین نمی بود. خدای سبحان می فرماید:

وَلاَ تَرْكَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ. [18] و به كسانی كه ستم كرده اند، متمایل مشوید [زیرا بار ستم مروید] كه آتش دوزخ به شما می رسد، و در برابر خدا برای شما دوستانی نخواهد بود، و سرانجام یاری نخواهید شد.

حاصل بحث و تحقیق در انگیزه هایی كه سبب شد بانوی اكرم اسلام، پس از ورود به مسجد و ادایِ حقِّ خدای تعالی در مقام ستایش و ثنا، روی سخن را متوجّه مسلمانان نماید نه خلیفه، این بود كه نبض مجلس را به دست گیرد تا به خوبی، پیام خویش را ابلاغ كند و با تحقیر خلیفه، صولت و مهابت ظاهری او را بشكند و افكار عمومی را به خود جلب كرده، مسلمانان را نسبت به خطری كه از درون، جامعه نوپای اسلامی را تهدید می كند، هشدار دهد و آنها را از سرنوشت آینده اسلام و امّت اسلامی آگاه كند و در نهایت، ستم بزرگی را كه خلیفه به دستیاری آنان در حق اسلام انجام می دهد، به یاد آورد: إِنَّ فِی ذلِكَ لَعِبْرَةً لأُولِی الْأَبْصَارِ. [19] یقیناً در این ماجرا برای صاحبان بینش، عبرتی است.


[1] سوره مائده، آيه 3.

[2] سوره انفال، آيه 60.

[3] سوره مائده، آيه 2.

[4] سوره كهف، آيه 104.

[5] سوره منافقين، آيه 4.

[6] سوره مائده، آيه 105.

[7] نهج البلاغه، خطبه 27.

[8] نهج البلاغه، خطبه 27.

[9] نهج البلاغه، ترجمه شهيدي، خطبه 27.

[10] صحيفه امام، مجموعه آثار امام خميني، ج 21، ص 289.

[11] همان، ص 292.

[12] الحياة، ج 1، ص 315.

[13] در اين خصوص به كتاب فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولّد، نوشته جلال رفيع مراجعه شود.

[14] سوره رعد، آيه 11.

[15] سوره انفال، آيه 53.

[16] سوره اعراف، آيه 96.

[17] غررالحكم و دررالكلم، ص 661.

[18] سوره هود، آيه 113.

[19] سوره آل عمران، آيه 13.